سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/5/31
6:25 عصر

پیشینه تشیع در میان اصحاب پیامبر اعظم(ص)

بدست دست نوشت در دسته تشیع، صحابه

عنوان: پیشینه تشیع در میان اصحاب پیامبر اعظم(ص)

موضوع: تشیع
سخنران: حجة الاسلام و المسلمین محمدامین پورامینی  
   

برگزار کننده: مدرسه عالی فقه و معارف اسلامی  


متن :

بسم الله الرحمن الرحیم


این موضوع از زوایای گوناگون قابل توجه است. دستانی در گذشته و اکنون در کار است که می‌کوشد شیعه را به عنوان پدیده‌ای که پس از پیامبر (ص) در میان امت اسلامی پدید آمد و با انگیزه‌های گوناگون شکل گرفت معرفی کند. از سویی دیگر باز هم در تبلیغات می‌خواهند شیعه و اصحاب پیغمبر (ص) را رو در روی هم قرار دهند. گویا شیعه با یاران پیغمبر و صحابه ارتباطی ندارد و به همه آنان با دید منفی می‌نگرد. محور دوم موضوع بحث ما نیست. دیدی که ما به صحابه داریم با آن‌چه در صحیح بخاری[1] آمده مطابق است که در روز قیامت پیغمبر اکرم عده‌ای از اصحابش را که به سمت جهنم برده می‌شوند می‌نگرد و ایشان می‌فرماید: خدایا! اصحابی اصحابی؛ اینان یاران من‌اند. به ایشان پاسخی می‌گویند: نه! لم یزالوا مرتدین علی اعقابهم منذ فارقتهم و در نقل دیگر آمده است: إنهم لیسوا من اصحابک إنهم ارتدوا بعدک علی ادبارهم القهقری؛ اینان از یاران تو نیستند. پس از تو، از تو به سوی جاهلیت روی گرداندند. واضح است که مقصود از جاهلیت، جاهلیت فکری است. بازگشتِ زمانی که نیست، بازگشت فکری است. اساس سخن ما این است که آن دسته از یاران پیغمبر که همراه ایشان بودند و پس از ایشان از راه و روش و منش رسول اکرم (ص) جدا نشدند، ما همگام با آن‌ها وهمراه با آن‌ها و دوستدار آنانیم. پس رویارویی و تقابل شیعه و صحابه از اساس درست نیست. بله! ما قائل به عدالت همه صحابه نیستیم وهر کسی باید پاسخگوی اعمال و کردار و رفتار خود باشد و این یک مشی منطقی و اندیشه‌ای عقلانی و منطبق با واقع‌گرایی است.

موضوع دیگر بحث پیدایش شیعه و زمان پیدایش شیعه است. اگر مراحل تاریخی را برای مذاهب در نظر بگیریم، اقدم المذاهب (قدیمی ترین مذهب)، مذهب شیعه است. گرچه عنوان مذهب جعفری از آن روی است که حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) با بهره‌گیری از شرایط خاص سیاسی اجتماعی دوره خود توانست نقش بی‌نظیری از خویش ایفا کند و با گسترش معارف اصیل اسلامی که ریشه در منبع وحی داشت علمدار و عنوان این مذهب گردد، ولی ریشه را باید در زمان پیامبر (ص) جست وجو کرد. البته امام صادق (ع) همان شخصیتی است که ابوحنیفه و مالک و کسانی این چنین نزد او درس خواندند و پس از آن نوبت به شافعی و احمد بن حنبل می‌رسد، پس در واقع اساس مذهب شیعه برمی‌گردد به استاد افراد یاد شده. روشن است که استاد بر شاگرد مقدم است.

خوب ببینیم معنای واژه شیعه چیست؟ جوهری در کتاب صحاح، جلد سوم، ص124 ماده (شیع) می‌گوید: شیعة الرجل اتباعه و انصاره؛ شیعه به معنای این است که از پیروان و یاران او شمرده می‌شود. این معنای لغوی است. پس شیعه به معنای پیروان، یاران، اصحاب و انصار است. ادعای ما این است که این واژه در دوره پیغمبر اسلام (ص) به شیعیان و اصحاب و انصار علی بن ابی طالب (ع) اطلاق شد و به کار رفت. در دوره رسول اکرم(ص) عده‌ای از یاران و صحابه که با علی بن ابی طالب (ع) همگام وهمراه بودند، و آن حضرت را بر دیگران ترجیح می‌دادند، و او را افضل می‌دانستند، افرادی مانند سلمان فارسی، عمار بن یاسر و مقداد، اینان را در همان دوره شیعه علی می‌شناختند. بسیاری از روایات اهل سنت شاهد این سخن است. این استفاده و اطلاق در دوره پیغمبر وجود داشته و تا کنون ادامه دارد و این بسیار مهم و اساسی است. اگر این، ثابت شود دیگر مجالی برای هیاهو و نسبت دادن شیعه به عبدالله بن سبأ، نمی‌ماند. البته بعضی منکر وجود عبدالله بن سبأ هستند و او را چهره‌ای افسانه‌ای می‌دانند. اگر هم وجود داشته باشد از غلات است و ربطی به تشیع ندارد اگر این کلمه و اطلاق و استعمال این واژه را دوره پیغمبر داشته باشیم شواهدی را بیاوریم میدانی برای این سخنان بیهوده نیست. برخی از یاوه سرایان گفته‌اند «شیعه، یک ریشه فارسی دارد» و حال آن که پژوهش تاریخی عکس آن را ثابت می‌کند که ریشه عربی دارد، مثلاً شهر قم ابتدا با اشعری‌ها (شیعیان یمنی) تأسیس شد. نسلشان الان در داخل این شهر هست. آنان از ظلم حاکمان بیرون آمدند و این جا سکنی گزیدند. بنابراین خواستگاه شیعه سرزمین حجاز و نهرهای مدینه و مکه است. این است شناسنامه ما، دیگران باید برای خود شناسنامه‌ای بیاورند! آیا ما، اهل بیت عصمت و طهارت (ع) را که ریشه در مکه و مدینه دارند و از درون خاندان نبوت سر بیرون آوردند رها کنیم و دنباله‌رو کسانی باشیم که بعدها و از جاهای دیگر سر بیرون آوردند؟!

 

شواهد تاریخی
 نوبختی (متوفی 313) در کتاب فرق الشیعة، ص15، درباره اطلاق این کلمه در دوره پیغمبر (ص) بر یاران آن حضرت، به صراحت می‌گوید: (إن اوّل فرق الشیعة و هم فرقة علی بن ابی‌طالب المسمون بشیعة علی فی زمان النبی و بعده معروفون بانقطاعهم الیه والقول بامامته)؛ شیعه کسانی‌اند که در دوره پیغمبر و پس از ایشان منقطع به علی بن ابی طالب‌اند و قایل به امامت آن حضرت.

 مسعودی در کتاب، اثبات الوصیه ص123 در رابطه با قضیه سقیفه، از اطلاق کلمه شیعه بر شیعیان علی بن ابی‌طالب سخن می‌گوید: (فأقام امیرالمؤمنین علیه السلام و من معه من شیعته فی منزله بما عهد الیه رسول الله(ص))، امیر مومنان وکسانی که با وی از شیعیانش بودند در خانه ماندندّ بخاطر آن عهد وسخنی که رسول خدا (ص) فرموده بود.

ابوالحسن اشعری در کتاب مقالاتش درباره اطلاق این کلمه می‌گوید: (و إنّما قیل لهم الشیعة لأنّهم شایعوا علیا و یقدمونه علی سائر اصحاب رسول الله (ص)؛ آنان را شیعه گفتند چون مشایعت کردند علی بن ابی طالب (ع)، را و او را بر سائر صحابه مقدم می‌دارند.

شهرستانی در ملل و نحل،‌ ج1، ص131، می‌گوید: (الشیعة هم الذین شایعوا علیا علی الخصوص و قالوا بامامته و خلافته نصاً و وصیةً)، شیعه کسانی اند که پیروی شخص علی (ع) را نمودند، وبه امامت وخلافت وی بر اساس نص ووصیت اعتقاد دارند.

ابن حزم در الفصل فی الملل و الأهواء و النحل 2/13 می‌گوید: (من وافق الشیعه فی أنّ علیا افضل الناس بعد رسول الله و احقّهم بالامامه و ولده من بعده فهو شیعی) هرکس که با شیعه در این عقیده هماهنگ است که علی (ع) برترین مردم پس از رسول خدا (ص) است واو و فرزندانش شایسته ترین مردم به امامت ورهبری هستند پس او نیز شیعی خواهد بود.

از ابوحاتم رازی متوفای سال 322 در کتاب الزینة فی الکلمات الاسلامیة و العربیة، ج3/10 نقل شده است که: (ان اول اسم ظهر لمذهب فی الاسلام هو الشیعة، و کان هذا لقب اربعة من الصحابة ابوذر عمار مقداد سلمان)؛ یعنی اولین اسمی که به عنوان مذهب اسلامی مطرح شد شیعه بود، که این لقب چهار تن از صحابه: ابوذر، عمار، مقداد و سلمان بود.

حتی آن که احمد امین مصری که تعصب و عنادش زبانزد است در ضحی الاسلام 2/209 می‌گوید: (بدأ التشیع من فرقة من الصحابة کانوا مخلصین فی حبّهم للامام علی، یرونه احق بالخلافة لصفات رأوها فیه، و من اشهرهم: سلمان الفارسی، و ابوذر الغفاری و المقداد بن الاسود، و تکاثرت شیعته لما هم الناس علی عثمان فی سنوات الاخیرة من خلافته، ثم لمّا ولی الخلافة)؛ یعنی: آغاز تشیع توسط گروهی از صحابه که محبت کامل نسبت به امام علی علیه السلام داشتند و او را سزاوارتر از دیگران برای امر خلافت می‌دانستند آغاز شد، که مشهورترین آنان افرادی چون سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد بودند، پس از آن در دورة اعتراض مردم علیه عثمان و سپس در دوره خلافت علی علیه السلام شیعه رو به فزونی نهاد.

و از متأخران دکتر صبحی صالح لبنانی است ـ که در لبنان ترور شد ـ او در کتاب النظم الاسلامیة ص96 می‌نویسد: (کان بین الصحابة حتی فی عهد النبی (ص) شیعة لربیبه علی، منهم: ابوذر الغفاری و المقداد بن الاسود و جابر بن عبدالله و ابی بن کعب و ابوالطفیل عمر بن وائلة و العباس بن عبدالمطلب و جمیع بنیه و عمار بن یاسر و ابوایوب الانصاری)؛ یعنی: از بین صحابه حتی در دوره پیامبر شیعه علی بودند، که از جمله آنان بود ابوذر، مقداد، جابر بن عبدالله انصاری، ابی بن کعب، ابو الطفیل عمر بن وائلة، عباس، و همه فرزندان وی، عمار بن یاسر و ابوایوب انصاری را می‌توان نام برد.

این چند قول بر دو مطلب شاهد است:

1. انصراف کلمه شیعه بر شیعه علی بن ابی طالب (ع) وگر نه اصل معنای لغوی شیعه تابع، ناصر است، اما به متابعت از شخص خاص (علی بن ابی‌طالب و فرزندانش) انصراف پیدا کرده؛ مثل لفظ صلاة که به دعای خاص با اذکار خاص با هیئت خاص انصراف پیدا کرده و منقول است، مثل زکات که نقل داده شده به زکات خاص و نمو خاص در موارد تسعه. مسأله شیعه نیز به همین گونه است: بر انصراف به شیعیان علی بن ابی طالب و یارانش پیدا کرده است.

2. این واژه در دوره پیغمبر اسلام (ص) بر شیعیان و تابعان علی بن ابی‌طالب (ع) اطلاق داشته وبکار گرفته شده است.

 

شواهد روایی
در ذیل آیه‌ شریفه (إنّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة) در سوره بینه براساس کتب روایی و مأثور دلالت دارد بر استعمال واژه (شیعه) در اتباع و شیعیان علی بن ابی طالب (ع) در زمان پیامبر (ص). برای نمونه در کتاب ج6 ص379 الدرالمنثور سیوطی، عبدالرحمن ابن ابی بکر چهار روایت نقل شده است؛ از جمله می‌گوید: (اخرج ابن مردویه عن عایشه قالت قلت: یا رسول الله من اکرم الخلق علی الله؟ قال: یا عایشه، اما تقرئین إنّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیرالبریة). پس خیرالبریه اکرم خلق است، حالا بحث در مصداق است.

 ابن عساکر در کتاب تاریخ مدینه دمشق روایات بسیاری مربوط به فضایل اهل بیت(ع) در این کتاب نقل می‌کند؛

 او در تاریخ مدینة دمشق ج42/37 از جابر بن عبدالله به سندش آورده است: (کنّا عند النبی(ص)، فأقبل علی بن أبی طالب فقال النبی (ص) قد أتاکم أخی، ثمّ التفت الی الکعبة فضربها بیده ثمّ قال: و الذی نفسی بیده إنّ‌ هذا و شیعته لهم الفائزون یوم القیامة)؛ جابر می‌گوید: نزد رسول خدا بودیم که علی بن ابی‌طالب آمد، حضرت فرمود: برادرم آمد، آن گاه روی به به کعبه انداخت و دستش را به دیوار کعبه زد و فرمود: قسم به آن کسی که جانم در دست اوست که او و شیعیانش در روز قیامت رستگارند.

 ابی سعید خدری می‌گوید: «علی(ع) خیر البریه»، یعنی علی (ع) برترین بشر است.

 ابن عباس است می‌گوید: (لمّا نزلت: إن الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیرالبریة قال رسول الله (ص) لعلی: هو انت و شیعتک یوم القیامة راضّین مرضیین). یعنی: وقتی آن آیه نازل شد پیامبر اکرم (ص) به علی (ع) فرمود: مقصود، تو و شیعیان تو در روز قیامت است که هم راضی و هم مورد رضایت خداوندید.

از ابن مردویه نقل می‌کند: (عن علی(ع) قال لی رسول الله(ص): الم تسمع قول الله إنّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریه؟ انت و شیعتک). آیا نشنیده ای که خداوند فرمود: کسانی که ایمان آورده وعمل صالح انجام داده اند آنان برترین مردم هستند؟ آنان تو وشیعیانت هستند. اینها برخی از روایاتی است که جلال الدین سیوطی شافعی در تفسیر الدر المنثور آورده است.

کتاب تفسیری دیگری که از تفسیر الدر المنثور جلال الدین سیوطی اقدم است، شواهد التنزیل حاکم حسکانی حنفی است که مربوط به قرن پنجم است. سیوطی متوفای نهصد و یازده (قرن ده) و حسکانی پنج قرن پیش از سیوطی است. حسکانی در جلد دوم، ص459، ح1125در ذیل همین آیه یک سری روایات را با سند کامل آورده است. از جمله:

(یا علی! أما تسمع قول الله عزوجل: إنّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیرالبریه هم انت و شیعتک و موعدی و موعدکم الحوض). حوض کوثر محل اجتماع ماست: در ادامه می‌گوید: (اذا اجتمعت الامم للحساب تدعون غراء محجلین) در حالی که روسفید و پیشانی سفید هستید.

در ص461 از ابن عباس روایت کرده است: (قال النبی لعلی: هو انت وشیعتک، تأتی انت و شیعتک یوم القیامه راضین مرضیین، و یأتی عدوک غضاباً مقمحین. قال علی: یا رسول الله (ص) و من عدوی؟ قال من تبرأ منک ولعنک. ثم قال رسول الله (ص): من قال رحم الله علیا یرحمه الله).

ودر ص463 از ابی برزه آورده است: (هم انت و شیعتک یا علی، و میعاد ما بینی و بینکم الحوض).

ودر ص464، ح1131 ابن بریده، از پدرش روایت کرده که پیامبر (ص) دست بر شانه علی نهاد: (فوضع یده علی کتف علی وقال: هو انت و شیعتک، یا علی ترد انت و شیعتک یوم القیامه رواءاً مرویّین و یرد عدوک عطاشاً مقمحین). رواء یعنی سیراب، یعنی تو و شیعیانت در روز قیامت سیراب محشور می‌شوید. ابن اثیر در نهایه در رابطه با کلمه رواءاً می‌گوید: ای مستریحین قد رووا من الماء، (و یرد عدوک عطاشأ و مقمحین). مقمحین یعنی ضعیفند، ابن منظور در این مقمح می‌گوید: (کل شئ نسب الی الضعف فهو مقحم) و این که دشمنانت لب تشنه محشور می‌شوند، ابن اثیر در نهایه نیز آن روایت را نقل می‌کند و در معنی مقمحین می‌گوید: حضرت را مقمحین چنین بیان کرد: تو و شیعیانت راضی و مرضی می‌آیید و دشمنانت مقمحین می‌آیند؛ (ثم جمع یده الی عنقه)؛ آدم اسیر را چگونه می‌آورند؛ بدین گونه کیفیت اقماح را نشان می‌دهد. بعد اقماح را معنی می‌کند به معنای رفع الرأس و غض البصر که این نهایت ضعف و اسارت است.

حسکانی حنفی نزدیک بیست و چهارتا روایت را در این زمینه ازص 459 تا ص 474 کتابش (شواهد التنزیل) آورده که در آن‌ها مصداق خیرالبریه، علی و شیعیان علی دانسته شده ‌است.

 از جمله جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید: «کنّا جلوسا إذ اقبل علی بن ابی‌طالب(ع) فلمّا نظر الیهم النبی(ص) قال: قد اتاکم اخی، ثم التفت الی الکعبه فقال: و رب هذه البنیة إنّ هذا و شیعته هم الفائزون یوم القیامة. قسم به این ساختمان کعبه که علی و شیعیانش رستگاران روز قیامت هستند.

ابن عساکر هم در جلد 42 مدینة دمشق ص371 این روایت را نقل کرده است که پیغمبر اکرم(ص) درباره علی بن ابیطالب می‌فرماید: (إنّه اولکم ایمانا بالله واقوکم بامر الله و اوفاکم بعهدالله و اقوکم بحکم الله اقسمکم بالسویة و اعدلکم فی الرعیة و اعظمکم عند الله مزیه، قال جابر: فانزل الله (إن الذین امنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیرالبریة). و کان علی اذا اقبل قال اصحاب محمد: قد أتاکم خیرالبریة.

ابن عباس در ذیل همین آیه شریفه می‌گوید: (هم علی و شیعته).

 طبرانی در معجم اوسط جلد 6 ص354 از ام سلمه نقل می‌کند: یک شب که پیغمبر پیش من بود فاطمه زهرا و علی بن ابیطالب آمدند. فقال النبی(ص): یا علی! انت و اصحابک فی الجنة، انت وشیعتک فی الجنة.

ابوهریره نیز از رسول خدا (ص) روایت می کند:  (انت معی و شیعتک فی الجنة).[2]

وطبرانی نیز در معجم کبیر[3] خود آورده است که پیامبر برای علی بن ابی طالب کیفیت ورود به بهشت را بیان می‌کند: «من و تو و حسن و حسین و ذریه ما (پشت سر ما) همسران ما پشت سر ذریه ما و «شیعتنا عن ایماننا و عن شمائلنا» شیعیان ما سمت راست و چپ ما به این ترتیب وارد بهشت می‌شویم.»

ابن مغازلی شافعی نیز در المناقب ص293 به سندش از انس بن مالک می‌گوید: (یدخلون من امتی الجنة السبعون الفا لاحساب علیهم، ثم التفت الی علی و قال: هم شیعتک، انت امامهم).

 

معرفی تنی چند از شیعیان اصحاب رسول خدا (ص)

تا به این جا معنای لغوی و انصرافش به اصحاب علی بن ابی طالب روشن شد. حالا نوبت به این بحث است که آن اصحاب چه کسانی هستند؟

در این رابطه عده‌ای جداگانه فصلی به آن پرداخته‌اند.

سید علی خان در الدرجات الرفیعه 69 نفر را نام می‌برد. سید علی خان مدنی در کتابی به نام الدرجات الرفیعه طبقه اولی را می‌آورد. راجع به صحابه شیعه بیست و سه نفر از صحابه از بنی هاشم و چهل و شش نفر از غیر بنی هاشم نام می‌برد.

مرحوم سید عبدالحسین شرف الدین در الفصول المهمه حدود 200 نفراز صحابه را نام می‌برد.

افراد شاخصشان، سلمان فارسی وابو‌ذر غفاری و مقداد است، وحتی زبیر (هر چند زبیر گمراه شد)، و خزیمه ذوالشهادتین، ابن‌تیهان، حذیفة بن یمان که صاحب سر‌ّ بود و اسامی منافقین و کسانی که قصد ترور پیامبر(ص) را داشتند می‌دانست، وعبدالله بن عباس و برادرش فضل بن عباس و هاشم بن عتبه می‌باشد.

مرحوم شرف الدین 200 نفر از صحابی را می‌شمارد و تصریح می‌کند، که جمع آوری این عده را با شتاب انجام داده است و ای کاش کسی اسامی همه این صحابه را گردآوری و شمار این صحابه را کامل کند. با این بحث می‌توان جنگ رسانه‌ای و روانی تقابل شیعه و صحابه را از میان برداشت. با یک پژوهش وسیع می‌توان همه افرادی را که قائل به افضلیت علی (علیه السلام) به دیگران بودند ودر زمرة صحابه پیامبر قرار داشتند در این بحث قرار داد، چون ملاک شیعه ـ همانطوری که در ابتدای بحث عنوان شد ـ تقدیم علی (ع) به دیگران در امر خلافت و افضل دانستن او بود.

 

پرسش و پاسخ
س: با وجود این که شیعه به پیروان امیرالمؤمنین و فرزندان آن حضرت اطلاق می‌شود آیا اطلاق تشیع به صحابی پیغمبر درست است؟
ج: یعنی همین بحث اتباع یا ناصر بودن در دوره پیغمبر(ص) نسبت به صحابه‌ای که این ویژگی را داشتند واقع شد و بعد این هم استمرار پیدا کرد. و همین مورد بحث است. اصلاً شیعه علی از شیعه پیامبر جدا نیست، به مقتضای آیه مباهله علی، نفس پیامبر است. بنابراین هیچ فرقی بین شیعه علی و شیعه پیامبر وجود ندارد، اصولاً ما می‌خواهیم بگوئیم که پیروی کامل از راه و روش و منش پیامبر منحصر است در پیروی کامل امیرمؤمنان علی بن ابی طالب.

س: مفهوم شیعه و تشیع در عصر نبوت با عصر اموی و عباسی چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی داشت؟
ج: معنای لغوی آن و هم چنین از جهت اطلاق و استعمال فرقی ندارد. منتهی در عهد اموی این عنوان، جرم محسوب شد و دستورالعمل این بود که براساس حدس و گمان، شیعیان را زندانی شکنجه و به شهادت می‌رساندند و خانه او را ویران و اموال وی را مصادره می‌کردند. ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه 11/43 آورده است: (و کان عظم ذلک و کبره زمن معاویة بعد موت الحسن(ع).. فقتلت شیعتنا بکل بلدة، و قطعت الایدی و الارجل علی الظنة، و کان من یذکر حبنا و الانقطاع الینا سجن اونهب ماله او هدمت داره).

البته در دوره اموی و عباسی که در واقع دوره دویست ساله حضور اهل بیت (علیهم السلام) است معارف ناب اسلامی و شیعی تبیین شد و چارچوب آن مشخص شد، و تفاوت‌های اساسی نگرشی فقهی ـ کلامی شکل گرفت. بحث شیعه و فرق شیعه موضوع سخن ما نیست. بحث ما این است که این واژه یک معنای لغوی دارد و یک استعمال خاص و این استعمال خاص فی عهد النبی نسبت به برخی از صحابه واقع شد و این استمرار پیدا کرد و این ثابت است.

س: آیا به صرف محبت اهل البیت (ع) ـ که برخی از صحابه نسبت به ائمه اطهار داشتند ـ می‌توان گفت این موجب اطلاق تشیع صحابه است؟
ج: بحث مشایعت و متابعت است؛ محبت یک گام مهم است ولی این در تقسیم این واژه آورده نمی‌شود. کسانی در خلافت قائل به تقدیم علی بن ابی‌طالب(ع) بر دیگر صحابه هستند و او را افضل می‌شمارند در این تعریف و تقسیم می‌گنجد. این یک عقیده هست، اما بحث محبت می‌تواند شامل افراد دیگری هم بشود. الآن همه مسلمانان مگر نواصب که بسیار کم هستند چنین‌اند. محبت اهل البیت اختصاص به شیعه ندارد. همه مسلمانان همه اهل بیت(ع) را دوست دارند، ولی صرف محبت هر چند یک گام مهم و اساسی است دلیل بر اطلاق این واژه نمی‌تواند باشد. تقدیم علی بن ابی‌طالب(ع) بر دیگران، شیعه را از غیر، ممتاز می‌سازد. همان طور که از تعریف ابن حزم آمد، پس صرف داشتن محبت در صدق عنوان شیعه کافی نیست.

س:با توجه به روایت معتبره‌ای که در کتاب‌های اهل سنت در مورد شیعیان علی (ع) وجود دارد چرا اهل سنت شیعیان را انکار می‌کنند و آیا این که ابوحنیفه و حنابله از شاگردان امام صادق (ع) بودند، اهل سنت این امر را قبول دارند یا خیر؟
ج: ابوحنیفه می‌گوید: (لولا السنتان لهلک النعمان). این را خودشان نقل کردند. آلوسی در مختصر التحفة الاثنی عشریة ص8 این مطلب را از ابوحنیفه نقل کرده است، و جاحظ در رسائل خود ص106 تصریح می‌کند که ابوحنیفه از شاگردان امام صادق بوده است. خود ابوحنیفه گفته است: ما رأیت افقه من جعفر بن محمد (ع). این مطلب در تذکرة الحفاظ 1/166 آمده است.

و اما مالک بن انس در رابطه با امام صادق گفته است: (ما رأت عین ولاسمعت اذن و لا خطر علی قلب بشر افضل من جعفر بن محمد الصادق علماً و عبارة و ورعاً)، این مطلب در تهذیب التهذیب ج2/ص89 آمده است. این دو متأخرند و ابوحنیفه بعد از امام صادق است و مالک بن انس بعد از ابوحنیفه گرچه مالک ـ صاحب موطأ ـ امام صادق (ع) را درک کرده است و از محضر ایشان استفاده کرده است، گرچه واقعیت گاهی با حقیقت منطبق است و گاهی نیست. محمد بن ادریس شافعی بعد از مالک و احمد بن حنبل رده چهارم است.

اما شیعه که قابل انکار نیست، آن چنان که اهل سنت قابل انکار نیستند. این‌ها واقعیت است. شیعه با این پیشینه، اقدم المذاهب است، البته اینک در مقابل می‌گویند که ما به سلف صالح اقتدا می‌کنیم، می‌پرسیم آن کدامین سلف است؟ آن سلفی که خودشان بین خودشان اختلاف شد؟! مرجع کجاست؟ این یک بحث دیگر است که مرجع حل اختلاف ـ با راهنمایی پیامبر (ص) ـ حدیث ثقلین است، ما با اقتداء به حدیث ثقلین حتی می‌توانیم آن سلف صالح را تمییز بدهیم. بنابراین اگر بگویند شیعه را انکار می‌کنیم انکار پذیر نیست. بیایند وبگویند ما حرف شما را نمی‌پذیریم خب نپذیرند! ما باید بتوانیم حرف خودمان را مستدل و روشن و واضح بگوییم. پیشینه خودمان را بگوییم کار خودمان را کرده‌ایم، چه آن‌ها بپذیرند یا نپذیرند، در محافل علمی جای کنکاش علمی در جو آرام هست، حالا چه این که به نتیجه‌ای برسد و همگام و هم سخن ما بشوند یا نشوند. ما هنر بکنیم تبیین بکنیم اصل مطلب را، خودش گام مهمی است.

س:هم‌چنانی که می‌گویند سلمان و مقداد و عمار و یاسر از شیعیان امیرالمؤمنین(ع) هستند عنوان شیعه امیرالمؤمنین به آنان اطلاق می‌شود آیا کسی در تاریخ داریم به عنوان شیعه حضرت رسول(ص) مطرح گردیده است؟

ج: ببینید این سؤال غلط است، چون همه مسلمانان می‌خواهند خود را پیروی رسول خدا(ص) بدانند، حرف شیعه این است که به مقتضای حدیث ثقلین ودیگر ادله پیروی کامل از رسول خدا(ص) در پیروی علی (ع) و اهل بیتش محقق است، تقابلی بین شیعه رسول خدا (ص) و شیعه علی (ع) اصلاً وجود ندارد. بنابراین شیعه علی به معنای شیعه پیامبر و شیعه پیامبر به معنای شیعه علی است و این اطلاق عیبی ندارد. شیعه به معنی اتباع وپیروان است، یک روایت نقل کردیم که پیامبر اسلام (ص) خود فرمود: (وشیعتنا  عن أیماننا وعن شمائلنا) یعنب شیعیان ما -به هنگام ورود به بهشت - در سمت راست وچپ ما هستند، پس این واژه را رسول خدا در رابطه با شیعیان خودش بکار گرفت، ولی خوب این جا به معنی لغویش است به معنای یاران و اتباع است، پس این واژه به معنای لغویش بکار گرفته، ولی بعد انصراف خاصی پیدا کرد. پیغمبر اکرم(ص) این واژه را نسبت به یاران علی بن ابیطالب(ع) بکار برد همانگونه که شواهد زیادی از روایات آوردیم، پس عیبی هم ندارد آن کلمه شیعتنا شامل شیعیان پیغمبر(ص) و شیعیان علی بن ابیطالب بشود، چون در حقیقت یک حقیقتند!.


پی نوشت :
[1]. نگاه کنید به : صحیح بخاری 4/110 کتاب بدء الخلق، و 5/19 کتاب تفسیرالقرآن و 7/195 کتاب الرقاق – صحیح مسلم 7/68 باب اثبات حوض نبینا.
[2]. المعجم الاوسط، ج 7، ص 343.
[3]. همان، ج 3، ص 41.

http://amiu.ir/1387-10-11-13-22-10/331?task=view  (با تصحیح)